- شناسه : 3537
- موضوع : کتاب ، مقاله و جزوه
- فرمت اصلی : pdf
- تعداد صفحات : 7
- حجم فایل : 0.6 مگابایت
- در صورت مغایرت با توضیحات
- از طریق چت انلاین و واتساپ
- دانلود سریع پس از خرید فایل
- در هر زمان با چند کلیک سریع
این فایل، متن درس اول (چشمه و سنگ) را بهصورت کامل ابتدا در قلمرو زبانی (معنی کلمات و واژهها، نکات دستوری و ... توضیح داده است. سپس در قلمرو ادبی، تمامی آرایههای ادبی که در ابیات بهکار رفته است را بیان کردهایم و در نهایت، در قلمرو فکری معنی و مفهوم هر بیت شرح داده شده است و شما را از هر کتاب و متن دیگری بینیاز کرده است. همچنین متن ستایش و متن گنج حکمت (پیرایهی خرد) نیز کاملاً توضیح داده شده است.
این فایل در مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی شهر سمنان تدریس میشود و برای داوطلبان کنکور و همچنین دانشآموزانی که امتحان نهایی درس فارسی دارند بسیار مناسب است. به ذلیل زحمتی و وقتی که تهیّهی این جزوه داشته است، خواهش میکنم که در هیچ جا بدون نام نویسنده استفاده نشود که حقی از این بابت بر گردن کسی نباشد. از کپی کردن نیز اجتناب کنید..
نمونه هایی از هر قسمت درس را در اینجا ذکر کرده ایم تا مخاطب در انتخاب متن رغبت کامل داشته باشد.
برای نمونه از ستایش:
به نام کـردگار هفت افلاک که پیدا کرد آدم از کفی خاک
قلمرو زبانی: کردگار: پدیدآورنده / افلاک: جمعِ فلک سپهر، آسمان (قمر، عُطارِد، زهره، شمس، مریخ، مشتری، زحل) / پیدا کرد: آفرید.
قلمرو ادبی: کردگار هفت افلاک: کنایه از خداوند (هفت: عددی مقدّس است) / بیت تلمیحی دارد به آفرینش جهان و آیههایی که درمورد خلقت انسان است (إنّی خالقٌ بشراً مِن طین).
قلمرو فکری: سخنم را با نام خداوندِ آفرینندۀ هفت آسمان (جهان) که آدم را از مشتی خاک آفرید، آغاز میکنم.
تویی رزّاق هـر پیدا و پنهان تویی خلّاق هـر دانا و نادان
قلمرو زبانی: رزق: روزی، رزّاق: روزیدهنده / خلّاق: آفریننده
قلمرو ادبی: رزّاق و خلاّق: از صفتهای خدا (تناسب / مراعات نظیر) / تلمیح: به بخشی از آیۀ 11 سورۀ جمعه «وَاللهُ خَیْرُ الرّازِقین» / پیدا و پنهان: تضاد و مجازاً همۀ موجودات / دانا و نادان: تضاد و مجاز از همۀ انسانها.
قلمرو فکری: خدایا، تو روزیدهندۀ همه هستی و تو آفرینندۀ همۀ انسانها هستی.
زهی گویا ز تو ، کام و زبانم تویی هم آشکارا ، هم نهانم -
قلمرو زبانی: زهی: خوشا، چه زیباست. (شبهجملهای است که هنگام بیان خشنودی یا شگفتی از چیزی و یا تحسین و تشویق کسی گفته میشود) / گویا: واژهی وندی.
قلمروادبی: کام: سقف دهان (مجازاً دهان) / تلمیح به آیۀ قرآن: «هُوَ الأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ» / تضاد: آشکار و نهان / آشکارا و نهان: مجاز از همه چیز / تناسب: کام، زبان و گویا.
قلمرو فکری: چه خوش است، که دهانم گویا به حمد و ستایش تو است؛ تو تمام وجود من هستی.
** نمونه از متن درس چشمه و سنگ:
گشت یکی -چشمه زسنگی جدا غغلغله زن ، چهره نما ، تیز پا
قلمرو زبانی: غلغلهزن: شور و غوغاکنان / تیزپا: تند و سریع / مصراع دوم قید است / کلمات وندی: یکی، چشمه، سنگی / کلمات مرکب: غلغلهزن، چهرهنما، تیز پا.
قلمرو ادبی: تشخیص: چشمه و رفتارهای انسانی که تا آخر این شعر از وی سر میزند / چشمه: نماد انسانهای مغرور / سنگ: نماد جامعه و خاستگاه نخستین.
قلمرو فکری: یک چشمه، با شور و غوغا، زلال و تند از سنگی جدا و جاری شد.
گه به دهان ، بر زده کف ، چون صدف گاه چو تیری که رود بر هـدف -
قلمرو زبانی:گَه: کلمه مخفف گاه / برزده: فعل پیشوندی
قلمرو ادبی: تشبیه: چشمه مانند صدف کفهای سفیدی بر روی خود داشت / تشبیه: چشمه مانند تیری به سرعت میرفت / چون تیر بر هدف رفتن: کنایه از سریع و مستقیم رفتن / کف بر دهان زدن: کنایه از خشمگین بودن و نیرومندی و نشاط / جناس ناقص اختلافی: هدف، صدف
قلمرو فکری: گاهی چشمه همانند صدف که کفی بر دهان زده باشد، پرشور و هیجانزده پیش میرفت و گاه به سرعت تیری که به سمت هدف روانه شود، شتاب میگرفت.
گفت: درین معرکه ، یکتـا منم تاج سـر - گلبن و صحرا ، منم
قلمرو زبانی: معرکه: میدان جنگ، جایگاه نبرد / یکتا: بیهمتا و یگانه / گلبُن: بوتۀ گل
قلمرو ادبی: تشبیه: من (چشمه) همانند تاج سر عزیز است / گلبن و صحرا: تناسب (مراعات نظیر) / تشخیص: گلبن و صحرا تاج سر داشته باشند / کنایه: تاج سر بودن: عزیز و سرور بودن / معرکه: استعاره از خلقت و موجودات.
قلمرو فکری: چشمه با خود گفت در میان عناصر خلقت، من یگانه هستم، من عزیز و محبوب همه هستم.
چون بدوم ، سبزه در آغوش من بوسه زند بر سـر و بر دوش من -
قلمرو زبانی: بدوَم: جاری میشوم / چون: هنگامی که.
قلمرو ادبی: تشخیص و استعاره: سبزه در آغوش چشمه قرار بگیرد / تشخیص و استعاره: بوسه زدن سبزه / تناسب: سر، دوش و آغوش / سر و دوش: مجاز از تمام وجود.
قلمرو فکری: وقتی جاری میشوم، سبزه در آغوش من قرار میگیرد و بر سر و کتف من بوسه میزند.
چون بگشایم ز سر مو ، شکن ماه- ببیند رخ خود را به من
قلمرو زبانی: شکن: پیچ و خم زلف، مفعول برای مصدر گشودن / به: در.
قلمرو ادبی: تشخیص و استعاره: ماه چهره داشته باشد و چهرۀ خود را در چشمه ببیند / «شکن از زلف گشودن«: کنایه از آرام و بیموج و زلال شدن آب چشمه / تشبیه: چشمه، خود را به آیینهای تشبیه کرده که ماه چهرۀ خود را در آن میبیند / شکن: استعاره از موج / مو: استعاره از آب چشمه
قلمرو فکری: هرگاه آرام و زلال میشوم (از جوش و خروش میافتم) ماه چهرۀ زیبای خودش را در من میبیند.
** نمونه از گنج جکمت: پیرایهی خرد:
در آبگیری سه ماهی بود: دو حازم، یکی عاجز. از قضا، روزی دو صیّاد بر آن گذشتند و با یک دیگر میعاد نهادند که دام بیارند و هر سه را بگیرند. ماهیان این سخن بشنودند؛ آنکه حزم زیادت داشت و بارها دستبرد زمانۀ جـافی را دیده بود، سبک، روی به کار آورد و از آن جـانب که آب درمیآمد، برفور بیرون رفت.
قلمرو زبانی:
حازم: محتاط، دوراندیش / عاجز: ناتوان / میعاد: وعده، قرار؛ میعاد نهادن: قرار گذاشتن / حزم: دوراندیشی / دستبُرد: هجوم و حمله؛ دست برد دیدن: مورد حمله و هجوم قرار گرفتن/ جافی: ستمگر، ظالم / سبک: تند، سریع / روی به کار آورد: دست به کار شد / آب در میآمد: آب وارد می شد / برفور: سریع / در این میان: در این زمان؛ در این حین / آبگیر: تالاب / پیرایه: زینت / فرجام: عاقبت / حیلت: چاره / مکاید: کیدها، نیرنگها / صواب نبیند: درست نمیداند، جایز نمیشمارد / صورت شد: تصور شد، به نظر آمد / افعال: کارها / پایکشان: لنگلنگان، ناتوان.
قلمرو ادبی:
تشبیه: پیرایۀ خرد (خرد مانند پیرایه است) / تشبیه: ذخیرت تجربت (تجربه مانند یک ذخیره است)